2 ماهگی
وزن: از 4950 تا 5000
قد: 56-57
دور سر: 39.5
روز 5 شنبه 17 فروردین بعد از یک سفر طولانی نوبت واکسن داشتی. با بابایی و مادرجون رفتیم. خیلی لسترس داشتم.من دلم نیومد بیام تو اطاق و فقطشت در دعا میخوندم. وفتی واکسن رو زدند اومدم و گرفتمت. خیلی گریه نکردی . بعدش رفتیم خونه مادرجون. عصری کمی تب کردی. شب تا صبح بیدار بودم و گاهی پاشویه ات میکردم که خدای نکرده تشنج نکنی.
روز جمعه 18 فروردین عمو ایمان (دوست بابا) یه عنکبوت رنگی رنگی خوشگل برات از کیش سوغاتی آورد. دستت درد نکنه عمو ایمان خیلی خوشگلههههههههه
روز 4 شنبه 23 فرودین رفتیم دکتر سماعی. وزن 5000 و قد 57. خوب رشد کرده بودی. گفت شیر خودت کافیه. برای دل درد و گریه هات هم هیچیییییییییی نداد. گفت طبیعیه.
روز جمعه 1 اردیبهشت برای اولین بار رفتیم خونه دایی مهدی.
روز جمعه 8 اردیبهشت برای اولین بار رفتیم پارک شریعتی. با مادرجون و خاله مهسا و عمه افسانه و عمو حسین و حامد. پارک پر از گل بود اما ما دوربین نبرده بودیم. 2 تا عکس با موبایل بابایی انداختیم.
روز 5 شنبه 14 اردیبهشت کمی کار داشتم با هم رفتیم شرکت بابایی. اونجا دختر خوبی بودی. بابا نگهت داشت تا من کارام و بکنم